دیشب دست به یک عملیات انتحاری زدم.

 

کلافه بودم از روند  و سبک زندگیم و کلافه تر، که فقط نظاره میکنم و هیچ کاری برای بهتر شدنش نمیکنم.

اصلا حوصلش رو ندارم. فکر کنم من باید شیراز به دنیا میومدم. (شوخی)

 

خلاصه طی یک عملیات زورم به تنها چیزی که رسید همونیه که خانم ها موقع اعصاب پریشیشون زورشون بهش میرسه.

چهل سانت از موهام رو کوتاه کردم و ریختم دور :D

و امروز با شوک شدن همکارم نسبت به کاری که کردم مواجه شدم.

اون همه خرج کردی مو رنگ کردی بعد کوتاه کردی ریختی دور؟!

یک سری نگاه عاقل اندر سفیه هم بهم کرد و سری ت داد و دیگه حرفی برای گفتن نداشت.

 

ولی من حالم برای این موضوع خیلی خوبه.

دیگه موهام نمیپیچه تو پروبالم.

شبام زیرم گیر نمیکنه راحت میخوابم. هورا

 

تازه کمترم گرمم میشه :D


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها